ريحانهريحانه، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 21 روز سن داره

مادری می کنم...

خاله مریم مادر شد

عزیز دل مادر سلام خدا رو شکر بعد از 9 ماه سختی و صبر نی نی خاله مریم دنیا اومد. منم دیروز صبح به محض این که شنیدم فارغ شده رفتم بیمارستان قمربنی هاشم دیدنش. یه گل پسر ماه خدا بهش داده که ایشالا مامانش رو اذیت نکنه. دیشب خواب تورو دیدم عزیزکم. اینقدر این خواب زنده بود که هنوز حسش می کنم. در عالم خواب شما یک پسر سفید و توپول بودی حالا موندم تو واقعیت چه جوری خواهی بود؟ هر چی باشی امیدوارم سالم و صالح باشی ...
26 آبان 1392

روز نوشت

عزیز دل مادر سلام امسال محرم متفاوت از سال های پیش است. با بابا که حرف می زدیم به این نتیجه رسیدیم که شاید سفر کربلا با آدم چنین می کند که عاشق تر می شود و شیدای حسین (ع) و یارانش. هرسال به عزاداری می رفتیم و در خانه مولا را می زدیم ولی امسال بسیار متفاوت شده است و حال و هوای من و پدرت خیلی فرق می کند. امسال هم مانند سه سال گذشته به همان هیئت میدان هدایت و جلسه دکتر انصاری می رویم و شکر خدا فکر می کنم جز معدود جلساتی باشد که روح عاشورا را یاد می دهند یعنی قرآن و خوشبختانه از اشعار نا مناسب و به اصطلاح گریه در آور خبری نیست! دکتر انصاری امسال تفسیر سوره واقعه را دارند(سه سال گذشته تفسیر سوره شوری بود) و نکات عجیبی را یادآوری می کنند که گاهی...
19 آبان 1392

باز دلم تنگ محرم شده ارباب

عزیز مادر محرم نزدیک است و من دلم هوایی شده است! امیدوار بودم امسال با تو در عزاداری ها شرکت کنم که شرایط مهیا نشد. امیدوارم بیایی هرچه زودتر. البته ماه محرم و صفر به حرمت آقا دعوت نامه نمی فرستیم احتمالا. اگرچه پرسیده ام و گفته اند که از نظر شرعی هیچ اشکالی ندارد. امید به خدا پرسید از قبیله که این سرزمین کجاست؟ این سرزمین غم زده در چشمم آشناست این سرزمین که بوی نی و نیزه می دهد این سرزمین تشنه که آبستن بلاست گفتند: عقر بابل و طف ... شاطی الفرات گفتند: قاضریه و گفتند: نینواست دستی کشید بر سر و بر یال ذوالجناح آهسته زیر لب به خودش گفت: کربلاست! طوفان وزید از وسط دشت ناگهان افتاد پرده، دید سرش روی نیزه هاست زخ...
11 آبان 1392
1